خانه ي دوست داشتني ما
👦👦👦👦 وقتي تو احتياج داشتي كه بدو بدو كني.... 👦 وقتی آمدیم این خانه...سکوتش دل انگیز بود.دوست داشتنه خدا كاملا معلوم بود تو اينجا همه چيز داشتي.. مادربزرگ مهربانت را.... واني براي بازي و خنده هاي آبي ات...... بزرگي خانه كاملا براي بالندگي تو مناسب بود... همسایه ی طبقه ی پایین...شد تمـــــام دغدغه ام...پیرزنی مسن و تنها که فقط تعریفش را شنیده بودم....مواظب بودم تو هم مراعات کنی...تا اینکه چند باری تویِ راه پله روبرو شدیم.... _سلام ..اسم گل پسرتون چیه؟ _سپهر _به به سپهر خان برات یه هدیه دارم دفعه ی بعد یادم باش...
نویسنده :
مامان نرگس
8:34